ابن المزرع

لغت نامه دهخدا

ابن المزرع.[ اِ نُل ْ ؟ ] ( اِخ ) ابوبکر یموت بن عیسی. از مشاهیرقدمای ادباست. اصلاً از مردم بصره و به سال 301 هَ.ق. به پیری به بغداد شد و بتدریس علوم ادبی اشتغال ورزید و چند بار بسیاحت مصر شد و در 304 به دمشق درگذشت. او را اشعاری نیکوست. پسر او مهلهل بن المزرع نیز از شعراست و او را با پدر مخاطبات و مشاعراتیست.

جمله سازی با ابن المزرع

كلمه (احتناك ) به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى قطع شدن از ريشه است، و وقتى گفته مى شود: (احتنك فلان ما عند فلان منمال او علم - فلانى آنچه مال يا علم نزد فلان كس بود همه را احتناك كرد) معنايش ايناست كه جستجو نموده تا دينار آخرش را از او گرفت، و يا وقتى گفته مى شود: (احتنكالجراد المزرع - ملخ زراعت را احتناك كرد) معنايش اين است كه تا دانه آخرش را خورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال میلادی فال میلادی فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت