یکنم

لغت نامه دهخدا

یکنم. [ ی ِ ک ُ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از بلوک فاراب دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت، واقع در 45000گزی شمال خاوری پل لوشان، با 260 تن سکنه. آب آن از سرخ رود و راه آن مالرو است. اکثر سکنه زمستان برای تأمین معاش به گیلان می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

جمله سازی با یکنم

خود را بزرگ می کنم اندرمیان خلق نه آنکه خدمتی ز برای تو م یکنم