لغت نامه دهخدا
کورکا. ( ترکی، اِ ) طبل بزرگ و کلان. ( ناظم الاطباء ). طبل بزرگ. کهورکای. کورکه. ( فرهنگ فارسی معین ). کهورکه. کورگه: چون سرمست شدخروش کورکا و نای زرین به وی رسید. ( جامعالتواریخ رشیدی ). و دیگر امرای هزاره کورکا در قول نزده بودند که امیر قتلغشاه حمله کرده... ( تاریخ غازان ص 64 ).
کورکا. ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش آستانه که در شهرستان لاهیجان واقع است و 491 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).