کمید

لغت نامه دهخدا

کمید. [ ک َ ] ( ع ص ) اندوهگین و دردمنددل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کَمِد. کامِد. ( اقرب الموارد ).آنکه غم نهان دارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

جمله سازی با کمید

نه کمید از شجر رز که گشاید رگ آب رگ خون همچو رگ آب شجر بگشایید
قُم تلفظی از نام کُم است که اعراب آن را به صورت امروزی درآوردند. برخی پژوهشگران، واژه کُم در نام باستانی کمیدان (کمیران) را در معنای "شهر" دانسته و بین واژه‌های "کمیران"، "شمیران"،"تهران"، "چمران (در نواحی ساوه)" و "ایران" ارتباطات واژه ساختی قائل شده و نام قدیم قم را "کمیران" (در معنای "ایرانشهر") دانسته‌اند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت فال عشقی فال عشقی