کمونی

لغت نامه دهخدا

کمونی. [ک َم ْ مو ] ( اِ ) یک قسم معجونی که جزء اعظم آن زیره ٔکرمانی پرورده است. ( ناظم الاطباء ): گندم پخته... نفخ عظیم آرد، باید که کمونی از پس بخورند. ( الابنیه چ بهمنیار چ دانشگاه ص 103 ). کمونی که اخلاط آن نرم کوفته و بیخته باشند. ( ذخیره خوارزمشاهی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کَمّون شود.
- گوارش کمونی؛ جوارش و معجونی است که اصل و عمده اخلاطش کمون یعنی زیره باشد. ( از الابنیه چ بهمنیار چ دانشگاه حاشیه ص 42 ): از پس آن اندکی زنجبیل مربا با گوارش کمونی بخورد تا مضرت نکند. ( الابنیه ایضاً ص 42 ). و رجوع به کمونی و کمون شود.
کمونی. [ ک َم ْ مو ] ( ص نسبی ) منسوب به کَمّون. ( ناظم الاطباء ).
کمونی. [ ک َم ْ مو ] ( اِ ) زیره. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمون شود.
کمونی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بنی کمونه است. ( از انساب سمعانی ).

فرهنگ فارسی

زیره
منسوب به بنی کمونه است.

جمله سازی با کمونی

💡 پوتین مرتباً در مهم‌ترین مراسم کلیسای ارتدکس روسی در روزهای مقدس اصلی شرکت می‌کند. او با پاتریارک‌های کلیسای روسی، آلکسی ریدیگر فقید و کیریل یکم کنونی رابطهٔ نزدیکی برقرار کرده است. او به‌عنوان رئیس‌جمهور، فعالانه جهت ترویج لایحه کمونیون قانون کلیسایی با پاتریارک‌نشین مسکو، امضاءشده در ۱۷ مه ۲۰۰۷، رابطه بین کلیسای ارتدکس روسی مستقر در مسکو و کلیسای ارتدکس روسی خارج از روسیه را پس از ۸۰ سال شکاف احیا کرد، کوشید.