کرکت

لغت نامه دهخدا

کرکت. [ ک َ ک َ ] ( اِ ) سیاه تَلو. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سیاه تَلو شود.

جمله سازی با کرکت

افغان‌های مقیم در پاکستان همیشه در تحت شرایط فشار زندگی نموده موقع نمی‌یافتند تا به هنر ورزش دسترسی یابند. در بعضی محلات افغان‌ها کلب‌های ورزشی را ایجاد نمودند. افغان‌های که در حال تحصیل یا در کمپ‌ها بودند توانستند بازی کرکت را در پاکستان فرا گیرند. پس از سال ۲۰۰۲ این بازی را در کشور بدون فشار آغاز نمودند و در مدت چند سال موفقیت‌های را نصیب خویش گردانیدند.
در سال ۱۸۳۹ورزش بیسبال (توپ دنده) و کرکت توسط انگلیس‌ها در افغانستان مروج گشت؛ ولی بزودی از طرف ملا ایمامان بازی کرکت ممنوع قرار داده شد.
علاقمندان ورزش والیبال، فوتبال، کرکت، تکواندو، جودو و شماری از بازی‌های دیگر نیز در این ولایت فعالیت دارد؛ اما بازی‌های کرکت، فوتبال و والیبال اخیراً در این ولایت زیاد رشد کرده‌است. پنج سال قبل گروهی باسازی ولایتی ترکیه یک ورزشگاه بزرگ ورزشی اعمار نمود؛ اما بازیکنان خواهان اعمار ستدیوم‌های زیاد برای بازی‌های مختلف هستند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
وارونه یعنی چه؟
وارونه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز