چشمه حساب

لغت نامه دهخدا

چشمه حساب. [ چ َ م َ ح ِ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای است در دامنه کوهی که متعلق بقریه «زاغه » یکی از دهات اربابیست که در سمت جنوب ملایر واقع است و پشت کوه مزبور شهر نهاوند قرار دارد. این مزرعه را رعایای زاغه زراعت میکنند و خود مزرعه مرتع بسیار خوبی دارد. زراعت این مزرعه دیمی است و تا دولت آباد پنج فرسنگ فاصله دارد». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 233 ).

فرهنگ فارسی

مولف مر آت البلدان نویسد: (( مزرعه ایست در دامنه کوهی که متعلق بقری. (( زاغه ) ) ) ).

جمله سازی با چشمه حساب

💡 زن سالارى كم كم جاى خود را به مرد سالارى داد و زن جزء ثروت مرد به حساب مى آمد.پدر مى توانست فرزندان خود را محكوم و يا اعدام كند و يا به عنوان غلام و كنيزبفروشد. در ميان اين اقوام، آئين نفسائى رواج داشت. اين اقوام معتقد بودند كه در درختاننفوسى منزل و ماءوى دارند؛ و چشمه سارها نيز جايگاه نفوس است. اين اشياء و امكنهبراى چادرنشينان بسيار مقدس بود. كوه آتشفشان نيز براى آنان قداست بسيارى داشت.در ميان اين اقوام سحر و جادو رواج داشت.