والب

لغت نامه دهخدا

والب. [ ل ِ ] ( ع ص ) رونده و درآینده در چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رونده در چیزی و داخل شونده در آن. ( اقرب الموارد ).

جمله سازی با والب

بخش اعظم این پارک در محدوده والبون قرار دارد که در شمال غربی آنتیب و جنوب غربی نیس فرانسه واقع شده است.
اخستان شروانشاه، پسر منوچهر و پادشاه شروان که ترجمه کتاب عامیانه ابوبکر والبی را خوانده بود، و از سویی دیگر از خواندن خسرو و شیرین نظامی لذت برده بود، به فکر افتاد تا از نظامی بخواهد که لیلی و مجنون را به نظم بکشد.