هاوون

لغت نامه دهخدا

هاوون. ( معرب، اِ )معرب هاون و به همان معنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). الذی یدق فیه الدواء و غیره و الاصل هاوون علی فاعول لانه یجمع علی هواوین. قیل هو عربی کانه من الهون و قیل معرب. ( اقرب الموارد ). معرب است. بر وزن فاعول و هاوَن گفته نمیشود، زیرا در زبان عربی اسمی بر وزن فاعَل نیست. ( المعرب جوالیقی ص 346 ). ج، هواوین.

فرهنگ فارسی

معرب هاون و بهمان معنی

جمله سازی با هاوون

باد نبنددکسی ز حیله به چنبر آب نساید کسی ز خدعه به هاوون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی
فمبوی
خاطرات
خاطرات
جام
جام
اسکل
اسکل