میرسامان

لغت نامه دهخدا

میرسامان. ( اِ مرکب ) ( اصطلاح دیوانی ) رئیس دیوان. ( ناظم الاطباء ). همان است که در هندوستان خان سامان گویند. ( آنندراج ):
گرچه خط راه تبسم به لبش تنگ گرفت
میرسامان نگه عشوه طراز است هنوز.آفرین لاهوری.

جمله سازی با میرسامان

توکل می دهد سامان کار من به آسانی ندارد هیچ رهرو میرسامانی که من دارم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال عشقی فال عشقی فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت