باشق

باشق یکی از پرندگان کوچک شکاری است که طول آن حداکثر به 30 سانتیمتر می‌رسد. چشم‌های این پرنده زرد رنگ است و پشت بدن آن خاکستری تیره و شکم آن سفید با لکه‌های حنایی است. این پرنده در بسیاری از نقاط جهان، به ویژه در ایران، هندوستان و آسیای مرکزی، به وفور یافت می‌شود.

رفتار و عادات

این پرنده به شکار مرغان دیگر می‌پردازد و گاهی از تخم‌مرغ‌ها نیز استفاده می‌کند. به عبارت دیگر، باشق یک شکارچی ماهر است که برای تأمین غذا به شکار پرندگان دیگر می‌پردازد. وقتی باشق شکار را پیدا می‌کند، معمولاً آن را رها نمی‌کند تا یا خود پرنده شکار شود یا شکار را بگیرد.

نام‌ها و اصطلاحات مرتبط

باشق همچنین به نام‌های دیگری مانند قرقی، واشه، جغنه و جغنک نیز شناخته می‌شود. در زبان عربی، این پرنده با نام صقر معروف است.

لغت نامه دهخدا

باشق. [ ش َ ] ( معرب، اِ ) نام پرنده ای که فارسی آن باشه است. باشه. ج، بواشق. ( مهذب الاسماء ). مرغی است شکاری. ( منتهی الارب ). معرب باشه مرغ معروف شکاری. ( فرهنگ رشیدی ). جانوری است شکاری و معرب باشه. ( آنندراج ). واشَه. ج، بَواشِق. ( زمخشری ). معرب باشه که مرغ شکاری بود. ( ناظم الاطباء ). سیوطی در دیوان الحیوان به کسرشین نیز نقل کرده است و ظاهراً با واشق اشتباه شده باشد. ابوحاتم در کتاب الطیر از بازی و صقر و شاهین و زرق و یؤیؤ و باشق نام میبرد و گوید همه اینها نام صقور است. ( تاج العروس ). فارسی است که تعریب شده و همان پرنده معروف است، بقول ابوحاتم هر پرنده ای که شکاری باشد صَقر نامیده میشود بجز عقاب و نسر، و انواع صقور عبارتند از بازی و شاهین و زُرق و یُؤیُؤ و باشق. ( المعرب جوالیقی ص 63 و 64 ). در قاموس آمده که آن معرب باشه است. ( حاشیه المعرب ص 63 ). از طایفه طیور لاشخوار. ( دزی ج 1 ص 3 ). انطاکی گوید: گرم وخشک باشد در دوم و از بازی لطیف تر است و برای عرق النساء و مفاصل مفید است و گویند اگر کسی چشم باشق را در پارچه آسمانی رنگ پیچیده و بر بازو بندد، هنگام راه رفتن مانده نشود. ( از تذکره ضریر انطاکی ص 70 ). از باشه فارسی است و بعربی صقر و به هندی جره [ ر رَ ] نامند. از جمله جوارح طیور است و جثه آن کوچکتر از بازی است و در فعل از آن ضعیفتر، طبیعت آن در دوم گرم و خشک و منسوب به مشتری است. ( مخزن الادویه تحت عنوان باشق ). معرب از باشه است و بعربی صقر نامند در دوم گرم و خشک و لطیف تر از باز و زهره او جهت نزول آب و بیاض عین و طرفه قوی تر از زهره باز و سرگین او جهت ازاله کلف مجرب است و گوشت او را چون نمک سود کرده بسایند و سه روز با آب سرد بنوشند جهت سعال بارد و ربو نافع و قدر شربتش یک مثقال و جگر نمک سوداو همین اثر دارد و چون باشه را با پر و جمیع اجزاءبجوشانند تا مهرا شود و آب صاف کرده آن را با روغن زیتون بجوشانند تا روغن بماند جهت عرق النساء و مفاصل و اعیا و تعب نافع است و از خواص اوست که چون چشم آن را بپارچه کبودی بسته بربازوی چپ ببندند از طی مسافتها مانده نشوند. و مهر بارس گوید که نیم درهم از زهره او و بدستور دماغ او جهت خفقان سوداوی مجرب است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
فارسی معرب، نام پرنده ای است و صفات آن مانند باز است ولی از او بزرگتر است. در حیاة الحیوان آمده است که چون بر شکار دست یابد رها نکند تا خود یا شکار نابود شوند. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 57 ).

فرهنگ عمید

[قدیمی] = باشه

فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از پرندگان شکاری که جثهاش کوچک است و درازیش حداکثر تا ۳٠ سانتیمتر میرسد.رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کر. زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است.این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باش. فلک.

جملاتی از کلمه باشق

همای عدل او عالم چنان در زیر پر دارد که گنجشک آشیان سازد درون دیده باشق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم