تبنا

واژه‌ی تبن در متون کهن زبان فارسی به‌کار رفته و ریشه در زبان‌های زند و پازند دارد. این واژه به‌صورت هزوارش، نگارشی که تلفظ آن با صورت نوشتاری متفاوت است و با تلفظ «تَبَن» به‌کار می‌رفته است. در فرهنگ‌های معتبری مانند برهان، انجمن آرا، آنندراج و ناظم‌الاطباء، «تَبْن» به‌معنی کاهِ گندم و جو یا دیگر غلات تعریف شده است. به‌عبارتی، به پوشال و ساقه‌های خشک شده‌ی این گیاهان که پس از کوبیدن و جدا شدن دانه به‌جا می‌ماند، تبن گفته می‌شود. در زبان عربی نیز واژه‌ی مشابه و هم‌معنی تبن وجود دارد و فرهنگ‌نویسان فارسی برای بیان معنای این کلمه، به معادل عربی آن نیز اشاره کرده‌اند. بنابراین، این واژه نمونه‌ای از پیوند فرهنگی و زبانی بین دو زبان فارسی و عربی در طول تاریخ محسوب می‌شود.

لغت نامه دهخدا

تبنا. [ ت َ ] ( هزوارش، اِ ) بلغت زند و پازند کاهی که از گندم و جو بهم میرسد. ( برهان ) ( انجمن آرا )( آنندراج ). بلغت زند و پازند کاه گندم و جو و جز آن. ( ناظم الاطباء ). و به عربی تبن میگویند. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

بلغت زند و پازند کاهی که از گندم و جو بهم میرسد. بلغت زند و پازند کاه گندم و جو و جز آن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
آهنگر
آهنگر
قرین
قرین
اندر
اندر
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر