تذكر: مخالفتى كه مايه سقوط روايت از حجيت است مخالفت تباينى است، نه مخالفتىكه ميان مطلق و مقيد يا عام و خاص است؛ زيرا چنين مخالفتى در عرف قانونگزارى و نيزدر عرف عقلا مخالفتى بدئى تلقى مى شود، نه مخالفت و تعارض مستقر تا نوبت بهزخرف و باطل بودن روايت مخالف قرآن رسيد؛ چنانكه مخالفت و تعارض دو حديث نيز،همان مخالفت تباينى است كه جمع دلالى ندارد. از اين رو نوبت به نصوص علاجيه مىرسد. نصوص علاجيه براى رفع تعارض مستقر است؛ چنانكه در آن نصوص آمده است: واحد ياءمرنا... و الاخر ينهانا عنه (148). نشانه اين كه مخالفت در عموم وخصوص و اطلاق و قيد تعارض محسوب نمى شود، يكى آن است كه داراى جمع دلالى وعرفى است و ديگر اين كه اين گونه اختلافها در بين آيات قرآن با يكديگر نيز وجوددارد؛ با اين كه اين كتاب الهى داعيه مبرا بودن از اختلاف دارد: اءفلا يتدبرون القرانو لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلاف كثيرا (149). مقيد نسبت به مطلق ومخصص نسبت به عام شارح است، نه معارض.