اسم جنید یک نام پسرانه عربی اصیل است که معنای آن مرتبط با مفاهیمی چون سرباز، جنگجو و لشکری است. این نام در فرهنگ اسلامی و عربی جایگاه ویژهای دارد و به کسی اشاره میکند که از نظر شجاعت، جنگندگی و استقامت در برابر سختیها برجسته است.
معانی اسم
سرباز و جنگجو: جنید به معنای سرباز یا رزمنده است؛ فردی که در میدان جنگ حضور دارد و با شجاعت و استقامت میجنگد. این مفهوم به طور خاص به افرادی اشاره دارد که در مواقع بحرانی و خطرناک، در دفاع از میهن و ارزشهای خود ایستادگی میکنند.
لشکری و نظامی: این نام همچنین به فردی اشاره دارد که از لشکر یا سپاهیان است؛ کسی که عضوی از نیروهای نظامی به حساب میآید و وظیفه دفاع و حمایت از سرزمین یا دین را بر عهده دارد.
نماد شجاعت و استقامت
جنید تداعیگر ویژگیهای بارز جنگجویی مانند شجاعت، قدرت بدنی و روحیه مقاوم است. این نام به نوعی روحیه ایثار و فداکاری را نیز تداعی میکند، به این معنا که فرد با این نام میتواند در شرایط دشوار و چالشبرانگیز به عنوان یک الگو و پیشرو عمل کند.
ویژگیهای شخصیتی
افراد با این نام معمولاً با ویژگیهای شجاعت و استقامت شناخته میشوند. همانند یک سرباز، جنید میتواند نمایانگر شخصی باشد که در برابر عزیزان یا اهدافش وفادار و حامی است. این نام همچنین بیانگر فردی با اراده قوی، متعهد و مصمم در پیشبرد اهداف خود است.
جنید. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) لقب سلطان صوفیه. ( منتهی الارب ). رجوع به جنید بغدادی شود.
جنید. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دههای مشهدسر. رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 157 شود.
جنید. [ ج ُن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تالارپی بخش مرکز شهرستان قائمشهر است دارای 230 تن سکنه. آب آن از چشمه جنیدو محصول آن برنج، پنبه، کنف، کنجد، نیشکر، غلات، لبنیات. بنای امامزاده یحیی که روی تپه مجاور آبادی واقع است قدیمی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
بغدادی ابو القاسم ابن محمد بن جنید عارف معلوم و عالم دینی ( ف. بغداد ۲۹۷ ه. ق. ) مولد و منشائ او بغداد استوی از نخستین کسانی است که درباره علم توحید در بغداد سخن گفته است.
دهی از دهستان تالار پی بخش مرکز شهرستان شاهی است دارای ۲۳٠ تن سکنه.
اسم: جنید (پسر) (عربی) (تلفظ: jonaid) (فارسی: جنيد) (انگلیسی: jonaid)
معنی: سرباز، به معنای سرباز و لشکری، ( اَعلام ) ) جنید بغدادی [قرن هجری] عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود، ) جنید صفوی ( = سلطان جنید ) [قرن هجری] پیشوای صوفیان صفوی و نوه ی صفی الدین اردبیلی، که پس از تلاش نافرجام برای تشکیل دولتی مستقل، در جنگ با شروانشاه کشته شد، ( در اعلام ) نام جنید بغدادی عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود، نام عارفی معروف در قرن سوم هجری
جُنِیْد (شیراز قرن ۸ق)
(نام کامل: جنید نقش سلطانی) نگارگر ایرانی. از نقاشان ممتازی بود که نظام زیباشناسی نوینی را به نگارگری وارد کرد. با تلفیق سنّت های تصویری شیراز، بغداد، و تبریز، به همراه عبدالحی، در شکل گیری مکتب بغداد نقش بسزایی داشت. اما پس از عزیمت به بغداد، با نام جنید بغدادی مشهور گردید، و در کتابخانة سلطان احمد جلایر مشغول کار شد. از اولین، و معدود کسانی بود که آثارش را سجع زد. آثار بسیاری از او باقی مانده است؛ ازجمله برخی از تصاویر دیوان سلطان احمد (ح ۸۰۸، گالری فریر، واشینگتن دی سی)؛ و بعضی از نقاشی های دیوان خواجوی کرمانی (ح ۷۹۷)، ازجمله آمدن همای بر در کاخ همایون، و نبرد همای و همایون
[ویکی فقه] جنید (ابهام زدایی). جنید ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • شیخ جنید بن شیخ ابراهیم، چهارمین مرشد طریقت صفوی • جنید بغدادی، صوفی نامدار قرن سوم • جنید بن عبدالرحمان، سردار عرب و عامل هشام بن عبدالملک اموی در سند و خراسان • جنید سلطانی، نگارگر ایرانی در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم • جنید شیرازی، صوفی، نویسنده و شاعر، متخلص به جنید و مشهور به شیخ الاسلام• جنیدخان، یکی از رهبران قیام مسلمانان آسیای مرکزی بر ضد حکومت روسیه تزاری و شوروی
کفر از کفت شد کاسته، دین از تو شد آراسته از زیر دستت خاسته، صد چون جنید و چون سری
از صاحب سران جنید بود و صحبت سهل بن عبداللّه دریافته بود. و از همه اصناف علوم خبر داشت. اندر فقه امام وقت بود واصول نیک دانست. و اندر طریقت تصوّف به درجتی بود که جنید گفت: «مریدان مرا ادب آموز و ریاضت فرمای.» و از پس جنید ولی عهد وی بود.
ارتش ۲۸٬۰۰۰ نفری جنید در گذرگاه مورد حملهٔ تورگش قرار گرفت و اگرچه ارتش اموی توانست خود را برهاند و به سمرقند برسد، اما خسارات فراوانی به آن بار شد. ۱۲٬۰۰۰ مرد سوره که به آنها دستور داد شده بود طی یک عملیات کمکرسانی از پشت به تورگش حمله کنند، تقریباً نابود شدند.
جنید اینجا محمّد داند و بس بجز او مینداند نیز هر کس
بیشتر اصحاب جنید نیز دعوی حلاج را اگر نه کفر، لااقل «افشاء سرّالربوبیة» میدانستند، حتی ابنخفیف، از مریدان حلاج که وی را عالم ربانی میدانست، چون برخی ابیات حلاج را صریح در کفر دانست، چارهای جز تردید در انتساب آنها به حلاج ندید.