بزکش

واژه «بزکش» در زبان فارسی یک واژه ترکیبی است و به کسی گفته می‌شود که بز را می‌کشد یا مسئول ذبح بز است. به بیان دیگر،این واژه در معنای سنتی و روزمره به قصاب بز اشاره دارد و نقش او فراهم کردن گوشت بز برای مصرف یا مراسمات مختلف است. این واژه به طور مستقیم از فعل «کشتن» و اسم «بز» ساخته شده و ترکیب ساده‌ای دارد که معنای عملی فرد را مشخص می‌کند.

در معنای دوم، «بزکش» در زمینه ورزش سنتی بزکشی کاربرد دارد و به سوارکاری گفته می‌شود که در مسابقه بزکشی، لاشه بز را حمل می‌کند یا در رقابت شرکت می‌کند. در این حالت، نقش کلمه بیشتر به عنوان شرکت‌کننده در مسابقه و کسی که مهارت در گرفتن و حمل لاشه بز دارد، تعریف می‌شود و از نظر فنی با نقش قصاب متفاوت است.

لغت نامه دهخدا

بزکش. [ ب ُ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده بز. آنکه بز بکشد. قصاب: در خدمت شیخ ابوالعباس قصاب بود از ایشان کرامات طلبیدند. فرمودند من بزکشی ام بس این چندین خلق بر من جمع آمده اند. ( انیس الطالبین ص 74 ).

جمله سازی با بزکش

جالیق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده‌است.این روستا ۴۷ نفر جمعیت دارد.
رزین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده‌است.این روستا ۱۰۷ نفر جمعیت دارد.
خضرکندی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده‌است.این روستا ۳۶۹ نفر جمعیت دارد.
دیزج جالو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده‌است.این روستا ۱۹۷ نفر جمعیت دارد.
دیزج تلخاج یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده‌است، و ۱۵۰ تن سکنه دارد.