علی ز تیغ شرربار و منطق گهر آگین گسست عروه کفر و ببست حبل متین را
زیر سقف گهر آگین فلک چون دم صبح خوش بخندند و جهان در زر و گوهر گیرند
بدان امید که روزی بدست گیرد شاه چو پهنه گهر آگین شده ست هفت اورنگ
گه سخن درر لفظ او همی بندد به رشته گهر آگین ز ساق عرش او رنگ