شبدیز

شبدیز

شبدیز واژه‌ای فارسی است که به معنای «شب‌رنگ» یا «سیاه‌رنگ» می‌باشد و ریشه در ترکیب «شب» و «دیز» دارد. همچنین شبدیز کنایه‌ای از آسمان، زمانه، روزگار، دنیا و عالم است و نمادی از زیبایی و شکوه به شمار می‌آید.  این واژه نمادی از زیبایی، قدرت و اصالت بوده و در متون تاریخی و ادبی بارها ذکر شده است.

در گذشته، این واژه بیشتر برای نام اسب‌های اصیل و نژاددار به کار می‌رفته و به ویژه در ادبیات و تاریخ ایران با نام اسب خسرو پرویز، پادشاه ساسانی، شناخته می‌شود. اسب خسرو پرویز، طبق منابع تاریخی مانند طبری و فرهنگ نظام، از همه اسبان جهان چهار وجب بلندتر بود و از روم آورده شده بود.

این اسب به دلیل رنگ سیاه و ویژگی‌های منحصر به فردش به شبدیز نام‌گذاری شد. خسرو پرویز به شدت به این اسب علاقه‌مند بود و حتی وقتی شبدیز می‌مرد، دستور داد تا صورت او را بر سنگ نقش کنند و هرگاه دلش برایش تنگ می‌شد، به آن نقش نگاه می‌کرد و می‌گریست.

این اسب همچنین در طاق بستان و آثار هنری ایرانی به عنوان نشانه‌ای از شکوه و جلال ساسانیان نمایش داده شده است. علاوه بر کاربرد تاریخی، این واژه در موسیقی ایرانی نیز مطرح است و به عنوان یکی از الحان سی‌گانه باربد شناخته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

شبدیز. [ ش َ ] ( ص مرکب ) مرکب از شب و دیز به معنی سیاه. شب رنگ. سیاه فام. مانند شب در سیاهی. و مؤلف سراج گوید: دیز مبدل دیس است به معنی مانند. ( از فرهنگ نظام ). || ( اِخ ) نام اسپ خسروپرویز بوده. گویند چون رنگ آن سیاه بوده شبدیز نامیده شد چه دیز به معنی رنگ باشد و گویند از همه اسبان چهار وجب بلندتر بود و آن را از روم آورده بودند و بعضی گویند شبدیز و گلگون هر دو از یک مادیان بهم رسیده اند و چون او را نعل بستندی به ده میخ بر دست و پایش محکم کردندی و هر طعامی که خسرو خوردی او را نیز خورانیدندی و چون شبدیز بمرد خسرو او را کفن و دفن کرد و صورت او را فرمود بر سنگ نقش کردند و هرگاه که بدان نگریستی بگریستی و صورت شبدیز که خسرو بر آن سوار میشد،در کرمان است. ( از برهان ). نام اسب خسروپرویز پادشاه ساسانی ایران بود. در تاریخ طبری در باب اسب مذکور چنین آمده است: خسرو را اسبی بود شبدیزنام و از همه اسبهای جهان به چهار بدست بلندتر بود و از روم بدست او افتاده بود، چون نعل بر دست و پای او بستندی بر هر یکی هشت میخ محکم کردندی و هر طعام که خسروپرویز خوردی شبدیز خوردی چون آن اسب بمرد، فرمود تا صورت او را بر سنگ نقش کردند - انتهی. چون اسب مذکور سیاه رنگ بوده شبدیز نامیده شد و دیز به معنی سیاه است ومعنی لفظ دیز ( سیاه ) مانند شب است. ( از فرهنگ نظام ). اسب سیاه خسروپرویز است. «دیز» و «دیس » هر دو حرف تشبیه و تندیس و شبدیز به معنی «تن مانند» و «شب مانند» میباشند. ( گنجینه گنجوی ص 297 ). مؤلف معجم البلدان شرح مبسوطی درباره شبدیز آورده و سپس قصیده ای از خالدالفیاض آورده است و از جمله گوید:
والملک کسری شهنشاه تقنصه
سهم بریش جناح الموت مقطوب
اذکان لذته شبدیز یرکبه
و غنج شیرین والدیباج والطیب.
ابوعمران کسروی گوید:
وهم نقروا شبدیز فی الصخرعبرةً
و راکبه برویز کالبدر طالعُ.
بر آخر بسته دارد ره نوردی
کزو درتک نبیند باد گردی
سبق برده زو هم فیلسوفان
چو مرغابی نترسد ز آب طوفان
به یک صفرا که بر خورشید راند
فلک را هفت میدان باز ماند
به گاه کوه کندن آهنین سم
گه دریا بریدن خیزران دم
زمانه گردش و اندیشه رفتار
چو شب کارآگه و چون صبح بیدار
نهاده نام آن شبرنگ شبدیز
بر او عاشق تر از مرغ شب آویز.نظامی.- راه شبدیز؛ یکی از سی لحن باربد، مطرب و شاعر خسروپرویز. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ):

فرهنگ معین

(شَ ) (ص مر. ) شب رنگ، سیه فام، نام اسب خسرو پرویز.

فرهنگ عمید

۱. سیاه رنگ.
۲. (اسم ) (موسیقی ) از الحان سی گانۀ باربد: چو در شب برگرفتی راه شبدیز / شدندی جملهٴ آفاق شب خیز (نظامی۱۴: ۱۸۱ ).

فرهنگ فارسی

طاق بستان ( که تصویر خسرو پرویز شبدیز بر آن نقش شده ).
شب رنگ، مانندشب، نام اسب خسروپرویز، سیاهرنگ
شب رنگ سیاه فام. یا شبدیز نقره خنگ. ۱ - آسمان. ۲ - زمانه. روزگار. ۳ - دنیا عالم.

فرهنگ اسم ها

اسم: شبدیز (دختر) (فارسی) (تلفظ: diz šab) (فارسی: شَبديز) (انگلیسی: diz shab)
معنی: شب رنگ، ( در قدیم ) سیاه رنگ ( اسب )، ( در موسیقی ایرانی ) از الحان باربد، کنایه از آسمان، زمانه، روزگار، دنیا، عالم، ( اَعلام ) نام اسب خسرو پرویز ( پادشاه ساسانی )

دانشنامه عمومی

شبدیز ( به معنی شب رنگ و شب مانند ) اسب سیاه رنگ مهین خانم، عمه شیرین همسر خسروپرویز بود که در نهایت تحت تملک خسرو پرویز قرار گرفت که بسیار مورد علاقهٔ وی بود و گفته بود هرکس خبر مرگ شبدیز را بیاورد اعدام خواهد کرد. اساس بیستون و شکل شبدیز همیدون در مداین کاخ پرویز
طبق داستانی که قدیمی ترین آن در شعر عربی خالد بن فیاض است، پس از مرگ شبدیز باربد قطعه ای بسیار غمناک برای خسرو پرویز اجرا کرد و در آن به تلویح به این خبر اشاره کرد، خسرو پرویز این را فهمید و گریست و گفت «شبدیز مرد!» و باربد گفت «این را شاه گفت» و بدین ترتیب از مرگ رهایی یافت. مشابه این داستان در منابع دیگر نیز آمده است.

دانشنامه آزاد فارسی

نام اسب لهراسپ، گشتاسپ، بهرام گور و خسروپرویز در روایت های افسانه ای و تاریخی ایران، در میان اسب های تاریخی و افسانه ای شاهان ایرانی که با نام شبدیز شناخته اند، شبدیز خسروپرویز با تندیس خسروپرویز سوار بر اسب در طاق بستان، شخصیتی تاریخی پیدا کرده است. دربارۀ آن نقل است که از همۀ اسبان جهان چهار وجب بلندتر بود و آن را از روم آورده بودند. به شبدیز از همان طعام خسروپرویز می دادند. چون شبدیز بمرد، خسروپرویز گفت تا صورت آن را بر سنگ نقش کردند و هر وقت که دلش برای شبدیز تنگ می شد، به آن نقش نگاه می کرد و می گریست. ابودلف و یاقوت حموی در کتاب های خود دربارۀ این اسب سخن رانده اند. یاقوت، ماجرای بیماری و مرگ شبدیز را در پیوند با باربد می آورد و پس از آن به ستودن کار هنرمند سنگ تراش می پردازد.

ویکی واژه

شب رنگ، سیه فام، نام اسب خسرو پرویز.
شبدیز

جمله سازی با شبدیز

ثانی پرویز زین بر مرکب چوبین نهاد چون ز کار افتاد شبدیز جهان پیمای او
همان پندارم ای دل‌دارِ دل‌سوز که افتادم ز شبدیز اولین روز
تو سنجری و تو را تاج آفتاب افسر تو خسروی و تو را خنگ آسمان شبدیز
شبدیزوار مرکب او را به کر و فر دولت رکاب سازد و نصرت عنان کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قرین رحمت
قرین رحمت
مجال
مجال
استیصال
استیصال
فال امروز
فال امروز