گلیم باف

لغت نامه دهخدا

گلیم باف. [ گ ِ ] ( نف مرکب ) آنکه گلیم بافد. بافنده گلیم.

فرهنگ عمید

بافندۀ گلیم، آن که گلیم می بافد.

فرهنگ فارسی

(صفت ) کسی که گلیم بافد بافند. گلیم

جمله سازی با گلیم باف

ورنی که نوعی گلیم-فرش ابریشمی بدون نقشه است و جزو صنایع دستی خاص منطقه مغان و ارسباران می‌باشد در این شهرستان نیز بافته می‌شود. گلیم بافی، جاجیم بافی، قالی بافی از صنایع دستی روستایی شهرستان است. صنایع دستی چوبی و سفالی نیز به‌طور محدود انجام می‌شود.
قالیچه، نَمَد، گلیم، جاجیم و چادرشب بافی است.
از هنرهای سنتی و صنایع دستی این سرزمین می‌توان در ابتدا به نقاشی و تذهیب، نقاشی پشت شیشه، نم نم دوزی، گلابتن دوزی، پن بافی (نوار بافی)، فرش بافی، گلیم بافی، جاجیم بافی، گیوه دوزی، آینه سازی، قفل سازی، و منبت کاری اشاره نمود.
سوغات مهم این شهر کره و پنیر و عسل و سرشیر است همچنین فرش و گلیم بافی دستی در میان زنان منطقه رایج است. [نیازمند منبع]
صنایع دستی : گلیم. فرش بافی. سبد بافی. تولید محصولات لبنی
شغل مردم فیشور کشاورزی، تجارت و دامداری است. در سابق مکاری گری و گلیم بافی و ملکی دوزی نیز در پیشور رایج بوده‌است..