گشاده رو بودن

لغت نامه دهخدا

گشاده رو بودن. [ گ ُ دَ / دِ دَ ] ( مص مرکب ) چهره باز داشتن. بشاش بودن. خندان رو بودن.

فرهنگ فارسی

چهره باز داشتن

جمله سازی با گشاده رو بودن

💡 فضايل اخلاقى  <>كسانى كه در پرتو تربيت هاى صحيح والدين و مربيان داناى خود، با ايمان ودرستكار، متواضع و مهربان، گشاده رو و خوش برخورد و خلاصه با سجاياى اخلاقىپرورش يافته و با صفات پسنديده بار آمده اند، داراى شخصيت شايسته اجتماعى هستند.

💡 گشاده رو ز خوش و ناخوش زمانه گذر ز گلشن و قفس و دام و آشیانه گذر

💡 آن که با همه مسلمانان روی خوش و گشاده دارد و در روی همگنان خندان باشد. رسول (ص) گفت، «خدای تعالی گشاده روی آسانگیر را دوست دارد». و گفت، «نیکوکاری که موجب مغفرت است آسان است: پیشانی گشاده و زبانی خوش».

💡 اما رفيق ظاهرى: چون از دوستيش بهره ور شوى از او جدا نشو ولى خلوص باطن خود را ازاو چشم مدار، تو هم چون او خوش زبان و گشاده رو باش.(836)

💡 كسانى كه در پرتو تربيت هاى صحيح والدين و مربيان داناى خود، با ايمان ودرستكار، متواضع و مهربان، گشاده رو و خوش برخورد و خلاصه با سجاياى اخلاقىپرورش يافته و با صفات پسنديده بار آمده اند، داراى شخصيت شايسته اجتماعى هستند.

💡 249- يعنى ناخوش و ترشروى نزد يار گرامى مرو، كه زندگى خوش وى را نيزناخوش سازى. چون به عرض نياز، روى آور. خوشرو باش كه كار گشاده رو، هيچگاهفروبسته نماند.