لغت نامه دهخدا
( گذرگاه آب ) گذرگاه آب. [گ ُ ذَ هَِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) فرکن. جائی که آب عبور میکند چون جوی آب و مسیل. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). سوراخ آب. معبر. آب راهه. رجوع به گذرگاه شود.
( گذرگاه آب ) گذرگاه آب. [گ ُ ذَ هَِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) فرکن. جائی که آب عبور میکند چون جوی آب و مسیل. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). سوراخ آب. معبر. آب راهه. رجوع به گذرگاه شود.
💡 تنگهٔ کاتگات در عین حال که گذرگاه آبی تجاری مهمی محسوب میشود یکی از تفرجگاههای تابستانی محبوب منطقه نیز بهشمار میرود.
💡 در اجراى اين دستور، عمر سعد مقرر داشت تا عمرو بن حجاج با پانصد سوار تحت فمران خود بركنار گذرگاه آب فرات موضع بگيرند و نگذارند يك قطره از آب به حسين و يارانش بسد! اين فرمان سه روز پيش از شهادت امام صادر و به اجرا گذاشته شد.
💡 نبرد گذرگاه آبدره، نبردی است که در سال ۱۵۱۱ در جایی به نام آبدرّه (پنجشیر کنونی افغانستان) بین ازبکان و بابر تیموری رخ داد.