کین گر

لغت نامه دهخدا

کین گر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) کینه و عداوت تیز و افزون. ( آنندراج ). انتقام کشنده. منتقم. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

انتقام کشنده منتقم.

جمله سازی با کین گر

روز و شب اختیار مهر کنند سال و مه آرزوی کین نکنند
نگه کرد فرهنگ ز افراز کوه بدید آنکه آمد به کین آن گروه
به کین سیاوش بریدم سرش برافروختم آتش از کشورش