چادر چب

لغت نامه دهخدا

چادرچب. [ دَ/ دُ چ َ ] ( اِ مرکب ) چادرشب. رجوع به چادرشب شود.

فرهنگ فارسی

چادر شب

جمله سازی با چادر چب

در افتتاحیه بازی‌های آسیایی پکن ۱۹۹۰، در رژهٔ رسمی کاروان ایران، زنان ورزشکار ایرانی با چادر سیاه رژه رفتند.
شد چو مجنون بادپیما توسنش وز گرد آن همچو لیلی آسمان جا در سیه چادر گرفت
گلست و لاله چو والای سرخ و اطلس آل لباس شاهد باغ و شکوفه اش چادر
چادر چو دید از آدم ابلیس کرد رد آدم نداش کرد تو ردی نه ما ردیم
ای ستم‌کش گشت در کنج خرایه منزلت چادر از بهر اسیری کن به سر ای خون‌جگر
لاجرم پیش رفتم و افسار مادیان را به گوشه‌ای بستم و با آن هیئت ژولیده وارد چادر شدم.