پیله سوار

لغت نامه دهخدا

پیله سوار. [ ل َ س َ ] ( اِخ ) پیلسوار. امیری از امرای آل بویه و معنی نام او سوار بزرگ باشد. و او بانی پیلسوار، دهی بحدود مغان آذربایجان است. ( نزهةالقلوب چ اروپا مقاله سوم ص 90 و 91 ). رجوع به پیلسوار شود.

فرهنگ فارسی

پیلسوار امیری از امرای آل بویه

جمله سازی با پیله سوار

سپس پیل سوار یا پیله سوار نامیدند که پیله سوار واژه‌ای پارسی وار ۲ پاره «پیله» و «سوار» تشکیل شده‌است.
سپس پیل سوار یا پیله سوار نامیدند که پیله سوار واژه‌ای پارسی وار ۲ پاره «پیله» و «سوار» تشکیل شده‌است.
بعضی‌ها نیز بر این باور اند که نادر شاه افشار در ۱۱۴۸ هجری قمری، هنگامیکه برای تاج‌گذاری در مغان رهسپار اصلاندوز بود، لشکریانش دارای پیل یا فیل بوده و مدتی در این ناحیه اردو زده بودند از این رو به پیل سوار، پیله سوار سرشناس شده بودند.