وا نوشتن

لغت نامه دهخدا

وانوشتن. [ ن ِ وِ ت َ ] ( مص مرکب ) دوباره نوشتن. مکرر نوشتن: آنقدر نوشت و وانوشت تا خوشنویس شد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || استنساخ. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

دوباره نوشتن. استنساخ

جمله سازی با وا نوشتن

در يكى از شب ها فرزندش از دنيا رفت. صاحب جواهر به علّت همان عهدى كه كرده بودقلم و كاغذ بدست گرفت و با چشم گريان و قلب محزون آمد كنار جسد فرزندش ومشغول نوشتن جواهر شد ودست از نوشتن علم برنداشت. (75)
نوشتن اشعار آلبوم از آوریل ۲۰۱۲ آغاز شد، این در حالی بود که ضبط کار بعداً در زمانیکه لواتو در فصل
جواب خویش را پیش از نوشتن می توان دانست اگر قاصد نباشد نامه ما زود می آید
کلیم افشان کن اول صفحهٔ رو از خوی خجلت که بر هر کاغذی نتوان نوشتن شعر رنگین را
در زبان فرانسه «Dramaturg» بیشتر معنای کارگردان را می‌رساند، در حالی که در واژه آلمانی، منظور نمایشنامه‌نویس است؛ اگرچه ـ نوشتن و کارگردانی ـگاه توسط یک شخص انجام می‌شود. برتولت برشت نمونه بارز آن در آلمان است.