هم دیهی

لغت نامه دهخدا

هم دیهی. [ هََ ] ( ص مرکب ) هم ده. رجوع به همده شود.

جمله سازی با هم دیهی

💡 پوده یا فوده هر دو صورتی از یک واژه هستند چون که «پ» و «ف» به هم تبدیل می‌شود و ترکیب فوده معادل پوده چنین است "پ(ف) + او + ده). باید دانست که حرف ف و پ هر دو منقلب از حرف «ب» می‌باشد و اصلاً نباید تصور کرد که جزء اول این واژه ربطی به «بو» (رایحه) دارد و همچنان نباید فکر کرد که پچوده به معنای همان رشته‌ای است که با تار تنیده و بافته می‌شود. اینجا «ب» تخفیف‌یافته کلمه «به» است همچنان که در امثال و نظایر آن بسیار داریم و جزء دوم «و» که در تلفظ «او» شنیده می‌شود کلمۀ «اُو» و جزء سوم «ده» همان واژه شناخته‌شده دیه است. پس بوده معادل است با «به‌اوده» یعنی دیهی که آب خوب دارد.

💡 وقوع نام لر بدان قوم بوجهی گویند از آنکه در ولایت مانرود دیهی است آن را کرد می‌خوانند و درآن پیرامون دربندی آن را به زبان لری کوک اکر خوانند و در آن دربند موضعی است که لر خوانند چون اصل ایشان از آن موضع خواسته ایشان را لر خوانند. وجه دوم آن است که به زبان لری کوه پُردرخت را لِر گویند و بسبب ثقالت راء کسرهٔ لام با ضمه کردند و لر گفتند و وجه سوم اینکه این خاندان از نسل شخصی اند که او لر نام داشته و قول اول درست‌تر می‌نماید.