ناخن گذاشتن

لغت نامه دهخدا

ناخن گذاشتن. [ خ ُگ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از کمال خوف و هراس خوردن و مغلوب و ناتوان گردیدن. ( آنندراج ). کنایه از کمال بیم و عجز. ( غیاث اللغات از چراغ هدایت ):
من کیم صائب که دست از آستین بیرون کنم
در بیابانی که ناخن میگذارد شیرها.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) براثر ترس کاملا عاجز و زبون شدن: من کیم صائب. که دست از آستین بیرون کنم در بیابانی که ناخن میگذارد شیرها. ( صائب )

جمله سازی با ناخن گذاشتن

💡 بیزاری‌درمانی می‌تواند شکل‌های بسیار متفاوتی بگیرد، برای نمونه: گذاشتن ماده‌ای با مزه ناخوشایند برای روی ناخن‌های دست برای تقویت منفی ناخن خوردن

💡 بیزاری‌درمانی می‌تواند شکل‌های بسیار متفاوتی بگیرد، برای نمونه: گذاشتن ماده‌ای با مزه ناخوشایند برای روی ناخن‌های دست برای تقویت منفی ناخن خوردن