نا اندیش

لغت نامه دهخدا

نااندیش. [ اَ ]( ص مرکب ) به معنی بدیهه باشد. یعنی ظاهر و روشن که احتیاج به فکر ندارد، چنانکه گویند روز روشن است و شب تاریک. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرای ناصری ). هر چیز آشکار و روشن و بدیهی که محتاج به فکر و اندیشه نباشد و تأمل لازم نداشته باشد و بلاتأمل. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به آنندراج شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی بدیهه باشد. یعنی ظاهر و روشن که احتیاج بفکر ندارد.

جمله سازی با نا اندیش

بخت شماو عز شما هر دو بر فزون وان مخالفان و بد اندیش در نهار
زین پیش گر ز ظلم بد اندیش می نخورد جز مغز استخوان صغار و کبار تیغ
اندر سیر شاه چه بد تاند گفتن بدگوی بد اندیش که خاکش بدهان باد
ز دست عقل دور اندیش کاری برنمی آید مسخر می کند دیوانگی زنجیرمویان را
جوری ز زمانه بر بد اندیش نرفت تا ظلمی از او بر سر درویش نرفت