لچ افتادن

لغت نامه دهخدا

لچ افتادن. [ ل ِ اُ دَ ] ( مص مرکب ) بسیار ریم بیرون دادن ریش. سخت ریمناک شدن قرحه. ریم و قیح پیدا آمدن در ظاهر قرحه یا جراحتی. تباه شدن و ریم بر ظاهر و روی آوردن جراحت یا قرحه. سوخته ای یا ریشی آب پس دادن. چرک و ریم بسیار پیدا کردن قرحه یا جرح و ریم روان روی آن را فراگرفتن. ریم بسیار در آن پیدا آمدن ستیم و آب بر ظاهر پیداکردن. تَقرّح. به بدی رفتن قرحه یا بسیار بر ظاهر ریش روان یا خستگی پیدا آمدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بیرون آمدن چرک از جراحت.

جمله سازی با لچ افتادن

تن:با حركات دست و پا و زبان،با خم شدن،نشستن،به خاك افتادن.
درویش به دلق اندر و اندر بغلش گوهر او ننگ چرا دارد از در به در افتادن