عفاک ا

لغت نامه دهخدا

عفاک ا. [ ع َ کَل ْ لاه ] ( ع جمله فعلیه دعایی، صوت مرکب ) خداوند ترا ببخشایاد! و آن در موقع دعاو تحسین بکار رود. ( فرهنگ فارسی معین ):
هلاکم کردی از تیمارخواری
عفاک اﷲ زهی تیمارداری.نظامی.بدم گفتی و خرسندم عفاک اﷲ نکو گفتی
سگم خواندی وخشنودم جزاک اﷲ کرم کردی. سعدی.چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک اﷲ
که روز بی کسی آخر نمی روی ز سرم.حافظ.

جمله سازی با عفاک ا

نشستم زیر تیغ مردکی دلال در حمام عجب زخمی زد و گفتم عفاک الله نکو کردی
فضولی در ره او کشته تیغ جفا گشتی عفاک الله شهید کربلا را اقتدا کردی
عفاک الله ز چشم خسرو آن خونها که افشاند معاذالله که گویم پیش چشم پر خمار تو
سروی نه عفاک‌الله‌کی باده خورد سرو ماهی نه جزاک الله‌ کی بوسه دهد ماه
دل عفاک الله ازین بیش جنون ده به شتاب طی میقات کن و زود حرم را دریاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال مکعب فال مکعب فال انبیا فال انبیا فال تماس فال تماس