لغت نامه دهخدا
شب پیمودن. [ ش َ پ َ / پ ِ دَ ] ( مص مرکب ) شب راه رفتن. در شب راه روی کردن. رجوع به شب پیما و شب پیمایی شود.
شب پیمودن. [ ش َ پ َ / پ ِ دَ ] ( مص مرکب ) شب راه رفتن. در شب راه روی کردن. رجوع به شب پیما و شب پیمایی شود.
شب راه رفتن در شب راه روی کردن
💡 خواهم که غم از کلبه من گرد برآرد تا خواهش پیمودن هامون رود از دل
💡 من این قدر حریف عتاب تو نیستم باید به قدر حوصله پیمودن این شراب
💡 جاده آسفالت است و خلوت، پس از پیمودن پیچها و شبهای کمی تند بر فرار کوهستان میرسیم، هوا خنک تر میشود و درختان بلوط و کنار چشمها را نوازش میدهند. بر فرار کوه جاده دو قسمت میشود؛ قسمت شرقی جنگلی است و جاده اش خاکی
💡 برای پیمودن هر یک از این رودها سواری به چهل روز نیاز دارد. بخش دوم آن سور به معنای توانا است.
💡 باده خوردن چه بود راه بدل پیمودن که دل آن عالم علوی است که اصل وطن است
💡 در لیگ قهرمانان آسیا، استقلال پس از پیمودن دو مرحله مقدماتی، به مرحله گروهی راه یافت. در مرحله گروهی با یک پیروزی و دو شکست در رده سوم جدول گروه خود قرار گرفت و از راهیابی به دور نیمه نهایی باز ماند.