لغت نامه دهخدا
شب خواب گرفتن. [ ش َ خوا / خا گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بیتوته کردن مردی با روسپی در شب. ( فرهنگ فارسی معین ).
شب خواب گرفتن. [ ش َ خوا / خا گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بیتوته کردن مردی با روسپی در شب. ( فرهنگ فارسی معین ).
( مصدر ) بیتوته کردن مردی با روسپیی در شب.
💡 باغبانرا که ز غلغل همه شب خواب نبرد شور بر مرغ سحر خوان نکند چون نکند
💡 شب خواب شبم نی که مگر بینمت آنجا خونابه این دیده بیدار بگویم
💡 شب و روزم چو ماه و مهر در تاب نه روز آرام می گیرم نه شب خواب
💡 و بعد شروع كرد به گريه كردن و مشغول گريه بود، تا آنكه هيچگونه صدا وحركتى از او احساس نشد، و من تصور كردم كه در اثر بيدارى شب خواب او را گرفت.
💡 از درد فراقت ای به لب شکر ناب نی روز مرا قرار و نی در شب خواب