شاهدی کردن

لغت نامه دهخدا

شاهدی کردن. [ هَِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دلبری کردن. دلربائی کردن. شوخی و رعنائی کردن:
وین پری پیکران حلقه بگوش
شاهدی میکنند و جلوه گری.سعدی.

فرهنگ فارسی

دلبری کردن دلربائی کردن

جمله سازی با شاهدی کردن

💡 انسان متمدن در کنار دیگر نشانه‌های تمدن، از تقویم رومیزی به عنوان وسیله‌ای برای مشخص کردن زمان استفاده کرد. سنگ نبشته‌ها، کتیبه‌ها و کنده‌کاری‌های ابنیه می‌تواند شاهدی محکم بر این مدعا باشد.

💡 به گزارش عباسقلی شریف رازی، با شدت گرفتن سرکوب علویان در دوران بنی امیه؛ سادات علوی، نسب خود را انکار می‌کردند تا از گزند و توجه حکومت، مصون باشند. این انکار نسب و مخفی کردن اعتقادات تا زمان مأمون در جریان بود. مأمون از این وضعیت مخفیانه رضایت نداشت؛ بنابراین اقدام به نصب یکی از بزرگان علویان به منصب ولیعهدی نمود تا علویان و سادات، از زندگی مخفیانه خود خارج شوند و حکومت بر آنها نظارت کند و بعضاً آنان را مورد حمله قرار دهد. شریف رازی، وجود امامزادگان بسیاری را که در سراسر ایران و در عصر علی بن موسی الرضا به قتل رسیده‌اند، شاهدی بر ادعای خویش می‌داند.