لغت نامه دهخدا
زبانه کردن. [ زَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) (...آتش ) اشتعال. التهاب. شعله کشیدن. زبانه کشیدن:
اختران فلک شرار شوند
کآتش خشم تو زبانه کند.مسعودسعد.
زبانه کردن. [ زَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) (...آتش ) اشتعال. التهاب. شعله کشیدن. زبانه کشیدن:
اختران فلک شرار شوند
کآتش خشم تو زبانه کند.مسعودسعد.
اشتعال التهاب
💡 دومری اورشلیم تنها در میان نسل های سالخورده تر در جامعه دوم به روانی صحبت می شود. این مردم عشایر برای نسل ها دو زبانه بوده اند. با این حال عربی تغییری در زبان غالب ایجاد کرده است. در دهه ۱۹۴۰ مردم دوم فرهنگ عشایری خود را رها کردند و شروع به مستقر شدن و کار کردن در جامعه محلی کردند. این اتفاق منجر به همگون سازی کودکان دوم در دبستان ها که در محیطی کنار کودکان عرب بزرگ می شدند، شد. در نتیجه نسل دهه ۱۹۴۰ نمی توانست زبان دومری را به روانی صحبت کند و عربی جایگزین زبان دومری شد و برای ارتباط متقابل میان نسل ها مورد استفاده قرار گرفت.
💡 سازهای بادی چوبی زبانهدار (با قمیش) به سازهائی گفته میشود که تولید صدادر آنها از طریق دمیدن هوا و به حرکت درآمدن و ارتعاشات بخش کوچکی که از جنس نی یا پلاستیک است (قمیش - زبانه) انجام میشود. مانند کلارینت که اجرای نتهای مختلف و تغییر ارتفاع صدا در آن با باز و بسته کردن کلیدها یا حفره و سوراخهای هوائی (برای بلند وکوتاه کردن طول لوله تشدید کننده) انجام میشود.