ری اردشیر

لغت نامه دهخدا

ری اردشیر. [ رَ ی ِ اَدَ ] ( اِخ ) ری. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ری شود.

جمله سازی با ری اردشیر

به پاس هستی ایرانیان برآور سر ز خاک نیستی‌، ای اردشیر ساسانی
همی تاخت پیش اندرون اردشیر چو نزدیک شد در کمان راند تیر
اردشیر سنگ‌نگاره‌ای یادگارانه برای پیروزی در نبرد هرمزدگان در نزدیکی شهر گور (اردشیرخوره یا فیروزآباد کنونی) کَند.
پس از استندار کیکاووس، اردشیر باوندی پادشاه طبرستان استندار هزاراسپ دوم را به عنوان حاکم رستمدار و دیلم انتخاب نمود.
آبست پیش خنجر او تیغ اردشیر خاکست نزد منظر او کاخ اردوان