ده کوره

لغت نامه دهخدا

ده کوره. [ دِه ْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) کوره ده. دهی کوچک و کم حاصل. ده بسیار کوچک و کم ارز. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کوره ده. دهی کوچک و کم حاصل.

جمله سازی با ده کوره

بنهران یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان کوره واقع شده‌است.
کوره دل درآ ببین زان سوی کافری و دین زر شده جان عاشقان عشق دکان زرگری
شیشه ام را از گداز کوره دل ساختند راز سنگ خاره در آیینه من روشن است
زباله‌سوزی یکی از روش‌های نابودسازی زباله‌ است که طی آن پسماندهای آلی، در کوره‌هایی تحت شرایطی کنترل‌شده سوزانده می‌شوند.
در هر دو نوع کوره، اولین مرحله پخت، خشک‌سازی است که آب باقیمانده را از خاک رس خارج می‌کند.
تیغ زن ای آفتاب گردن شب را به تاب ظلمت شب‌ها ز چیست کوره خاک کدر