در شاندن

لغت نامه دهخدا

در شاندن. [ دُ دَ ] ( مص مرکب ) مخفف دُر فشاندن. دُر افشاندن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به شاندن شود.

جمله سازی با در شاندن

به روز رستخیز کین که گردان دغا خواهند فرو شاندن بآب تیغ و پیکان گرد میدان را
بهر این مقدار آتش شاندن آب پاک و بول یکسان شد به فن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تماس فال تماس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چوب فال چوب