لغت نامه دهخدا
( خنده آوری ) خنده آوری. [ خ َ دَ وَ ] ( حامص مرکب ) عمل خنده آوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
( خنده آوری ) خنده آوری. [ خ َ دَ وَ ] ( حامص مرکب ) عمل خنده آوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
( خنده آوری ) عمل خنده آوردن
💡 طبقهبندی بردگان. بردگان سیاهپوست به دو یا سه گروه تقسیم شده بودند، به گفتة پولاک، زنگیها و حبشیها گروههای اصلی بهشمار میرفتند. زنگیها از زنگبار و نواحی دور افتاده آن آورده میشدند، حبشی نیز به بردهای گفته میشد که اهل حبشه، سومالی و جنوب سودان بود. شیل به سه نوع بردة سیاهپوست اشاره کردهاست: «بُمباسهای، نوبیایی و حبشی.» منشأ واژة «بمباسه» معلوم نیست، ولی به زنگیهای پولاک اشاره دارد و ممکن است که تلفظ نادرست ممباسا، بندری باشد که بسیاری از این بردگان از آنجا آورده میشدند. نوبیاییها اهل نوبیا و سومالی، و تیره رنگتر از حبشیها بودند. «بمباسه ایها را سبع، خائن و تنبل میشمارند و از این رو بسیار بدنام اند. نوبیاییها و حبشیها را ملایم، باوفا، شجاع و باهوش میشناسند و بسیار مورد توجه قرار دارند.» ظاهراً بردگان سفیدپوست را طبقهبندی نکرده بودهاند. تصویر فرهنگی منفی از بردگان سیاهپوست، ظاهراً در عمل مانعی اجتماعی ایجاد نکرده بوده، زیرا ازدواج میان افراد دو نژاد اتفاق میافتاد، و بردگان سیاهپوست تأثیری جزئی بر فرهنگ ایرانیان گذاشتند؛ شخصیتهای همه پسند و خنده آوری چون کاکاسیاه، و حاجی فیروز در تئاتر ایران نمونههایی از این تأثیرند. در منطقة خلیج فارس که برای سیاهان از هر جای دیگر ایران نسبتاً راحت تر بود، ایشان سنت آفریقایی دیرینه خود (دفع ارواح خبیث: زار) را زنده نگه داشتند. بهطور کلی، بردگان بهخوبی در جامعه جذب شدند؛ به فارسی سخن میگفتند (اگر چه با لهجه خاص خود)، زبانهای خود را فراموش کردند، به اسلام گرویدند و بدین ترتیب کاملاً در محیطِ جدید، جذب شدند.