خلیفه قشلاق

لغت نامه دهخدا

خلیفه قشلاق. [ خ َ ف ِ ق ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار، دارای 120 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه گوه زن. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی قالیچه و گلیم بافی و راه مالروست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
خلیفه قشلاق. [ خ َ ف ِ ق ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. آب آن از رودخانه محلی و محصول آنجا غلات و انگور. شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی است جزئ دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است.

جمله سازی با خلیفه قشلاق

اودلو علاوه بر نام این روستا، نام یکی از طوایف شاهسون عشایر مغان نیز می‌باشد. این طایفه دارای چندین قشلاق بوده و در گذشته به دامداری مشغول بودند. از این قشلاقات فقط قشلاق میرعلم و قشلاق حاج الهوردی باقی مانده که برخی از آن‌ها به ییلاق می‌روند. منطقهٔ ییلاقی این طایفه در دامنهٔ کوه‌های سبلان در اطراف قاراگل نزدیکی آبگرم قوتورسویی می‌باشد. برخی از این طایفه در زمان اسکان اجباری رضاشاه در منطقه ارشق مشگین‌شهر اسکان نموده و در روستاهای خلیفه داوود و علی‌کهریزی و اماراتلو ساکن شده و به کشاورزی مشغول شدند.