خار و ترنج

لغت نامه دهخدا

خار و ترنج. [ رُ ت ُ رَ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) کنایه از رنج و راحت است چنانکه گویند که معلوم نیست فردا از خار و ترنج کدام یک در پیش آید.

فرهنگ فارسی

کنایه از رنج و راحت است چنانکه گویند که معلوم نیست فردا از خار و ترنج کدام یک در پیش آید.

جمله سازی با خار و ترنج

بهترين برهان براى اثبات ولايت و خلافتاهل بيت - عليهم السلام، همان استدلال مخالفين است براى رد ولايتاهل بيت و اثبات آن براى شيخين، مانند غريقى كه يتشبثبكل حشيش.؛ (به هر خار و خاشاكى چنگ مى زند.
بر اين سفره عام چه گل و چه خار و چه آدم و چه شيطان و چه دوست و چه دشمن ارتزاق مىكنند. فافهم.
آه نگارا نگارا مده دل خدا را به حرف کسی وای که گل را زیانی نباشد ز خار و خسی
اما كسى به حرف هايش گوش نمى داد. آن مرد جوان نوح عليه السلام را در گوشه اى درميان خار و خاشاك رها كرد و برگشت.
‌وگرنه رود و نه دریا چرا چو خار و حشیش اگر نه رود و نه دریا چرا چو سنگ و گهر
عَرَض سنگ است و آتش عشق و نفست خار و روحت گل چو رحمت ابر حامل بنده از حق او مطر دارد