حکیم نامه

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] حکیم نامه یا «اجتماع علامه» تألیف اوحدالدین رازی از حکمای قرن هفتم، کتابی فلسفی با مایه‎های عرفانی است که به نثر و نظم فارسی تألیف شده است. به این اثر دو مثنوی از نویسنده با نام «ذیل سیر العباد» و «تبدل صورت ها» و سه رباعی ضمیمه شده است. تصحیح و تحقیق اثر توسط نصرالله پورجوادی انجام گرفته است.
کتاب مشتمل بر مقدمه مصحح (در معرفی نویسنده و آثار او)، مقدمه مؤلف، دو بخش و یک پیوست است.
بخش اول مشتمل بر سه فصل و سپس چهار گفتار است؛ که گفتارها خود مشتمل بر مطلع ها یا فصولی هستند.
بخش دوم حاوی ذیل سیرالعباد، مثنوی درباره تبدل صورت ها و رباعی هاست.
در پیوست کتاب نیز مثنوی خواجه نصیرالدین طوسی آمده که ادامه مثنوی اوحدالدین رازی است.
این که چرا مؤلف این اثر را اجتماع علامه نامیده است؟ به نظر می رسد که نویسنده در اینجا لفظ «اجتماع» را به معنای تألیف یا گردآوری به کار برده است. خود مؤلف «جمع آوردن» را به معنای تألیف کردن به کار برده (ص43) و در زمان او این فعل به معنای تألیف یا گردآوری کردن یا نوشتن و «جامع» به معنای گردآورنده یا مؤلف به کار رفته است. مراد مؤلف از «علامه» هم ظاهراً خود اوست که در این کتاب از زبان عقل کل سخن می گوید و همین طور منظور او از حکیم خودش است بنابراین اجتماع علامه تقریباً به همان معنای حکیم نامه است.

جمله سازی با حکیم نامه

💡 شاه به جای پاسخ مستقیم، ابراهیم حکیمی نخست‌وزیر پیشین را به انتشار یک پاسخ سختگیرانه و تنبیهی سوق داد و او را متهم به خیانت و تبانی با شوروی در هنگام غائله آذربایجان نمود. شاه برای روزنامه‌های تهران چاپ نخستین نامه و پاسخ او را ممنوع کرد؛ تنها نامه حکیمی اجازه انتشار یافت.

💡 ز من حکیمی سوگند نامه‌ای درخواست به نام شاه جهان قبلهٔ اولوالالباب

💡 شاه اسماعیل دوم به جای اینکه رابطه سیاسی با اکبرشاه امپراتور هند برقرار کند نامه‌ای به میرزا محمد حکیم برادر او و حاکم کابل نوشت و در آن وی را پادشاه خطاب کرد و از وی خواست نمایندگان سیاسی خود را به ایران بفرستند.

💡 شاه اسماعیل دوم به جای اینکه رابطه سیاسی با اکبرشاه امپراتور هند برقرار کند نامه‌ای به میرزا محمد حکیم برادر او و حاکم کابل نوشت و در آن وی را پادشاه خطاب کرد و از وی خواست نمایندگان سیاسی خود را به ایران بفرستند.

💡 او در این نامه یادآور می‌شود که از رای اعتماد دکتر بقایی به کابینه‌های قوام، حکیمی و ساعد در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی مطلع بوده است.

💡 شاه اسماعیل دوم به جای اینکه رابطه سیاسی با اکبرشاه امپراتور هند برقرار کند نامه‌ای به میرزا محمد حکیم برادر او و حاکم کابل نوشت و در آن وی را پادشاه خطاب کرد و از وی خواست نمایندگان سیاسی خود را به ایران بفرستند.