پیشینهی حجگزاری به دوران پیش از اسلام بازمیگردد و از جایگاهی ویژه در باورها و آیینهای اقوام گوناگون برخوردار بود. کعبه، بهعنوان نیایشگاهی مقدس، تنها مورد توجه ساکنان حجاز نبود، بلکه نزد بسیاری از ملل و ادیان دیگر نیز حرمت داشت. بر پایهی منابع تاریخی، حتی اهلکتاب و برخی جوامع غیرعرب برای این مکان تقدّس قائل بودند؛ چنانکه ابنهشام نقل میکند دو دانشمند یهودی، پادشاه تُبَّع را از آسیب رساندن به کعبه برحذر داشتند. همچنین مسعودی یادآور شده است که ایرانیان باستان با اهدای پیشکشهای ارزشمند به زیارت کعبه میآمدند و زمزمههای آنان کنار چاه، سبب نامگذاری زمزم گردید. از جمله آخرین زائران ایرانی، ساسان، نیای سلسلهی ساسانیان، شناخته شده است. افزون بر این، پادشاهان سرزمینهای حِمْیر، کِنده، غسّان و لخم نیز در زمرهی حجگزاران پیش از اسلام بهشمار میرفتند.
با این همه، در دورههایی نزدیک به ظهور اسلام، دامنهی حضور زائران محدودتر گردید و عمدتاً به ساکنان حجاز و مناطق پیرامونی آن اختصاص یافت. تقسیمبندی حجاج به سه گروه حُمس، حِلَّه و طُلْس گویای این تحول است. حُمس که اغلب از قبیلهی قریش و همپیمانان آنان بودند باورمند به اجرای مناسک خاص و سختگیرانهتری در حج بودند، حال آنکه دیگران با عنوان حِلَّه یا طُلْس از مقررات آسانتری پیروی میکردند. این دستهبندی نشان میدهد که اگرچه حج پیشینهای فرامنطقهای داشت، در آستانهی اسلام بهمرور به آیینی با خاستگاه جغرافیایی محدودتر تبدیل شده بود.
آیینهای حج در دوران جاهلیت از آداب و رسوم پیچیدهای پیروی میکرد که بخشی از آن پس از اسلام نیز تداوم یافت، اما با محتوایی کاملاً متحول و مبتنی بر توحید. زیارت کعبه، طواف، سعی میان صفا و مروه، وقوف در عرفات و مشعر، و قربانی از جمله مراسم مشترک در دو دوره بودند؛ با این تفاوت که در دوران پیش از اسلام، این اعمال با باورهای شرکآمیز و اعمالی چون پرستش بتها، قمار و برخی رفتارهای ناپسند دیگر آمیخته بود. همچنین تقسیمبندیهای قبیلهای و قومی در اجرای مناسک، بر اهمیت اجتماعی و سیاسی حج در آن عصر تأکید داشت و آن را به صحنهای برای نمایش قدرت و همپیمانی قبایل تبدیل میکرد.