حب بدل

لغت نامه دهخدا

حب بدل. [ ح َب ْ ب ِ ب َ دَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) ( افیون ) حب ترک تریاک. حکیم مؤمن گوید: جهت درد سر مزمن و ضعف معده و جگر نافع و قاطع عادت افیون است. صفت آن: تاتوره سیاه، زنجبیل، ریوند چینی به قدر نخودی بسازند. از یک تا دو سه عدد بقدر مزاج هر کس میتوان خورد. ( تحفه، قسم 2، باب 2 ).

فرهنگ فارسی

حب ترک تریاک

جمله سازی با حب بدل

اگر چه تلفن‌های همراه در کشورهای غربی، به وسایلی پیش پا افتاده بدل شده بود، ولی در سینماها تبلیغاتی مبنی بر بیصدا کردن تلفن‌ها نمایش داده می‌شد!
گاهی ز راه دیده کشی رخت خود بدل گاهی ز دل برآئی و در دیده حا کنی
دریا و کان بدل نکند بر مکان مکان او کرد و از مکان سوی برتر مکان رسید
ثبت شد تا نام من در دفتر عشّاق او غیرت زردشتیم دارد بدل آتشکده
بدل با اختلاف نسبتاً بالایی پیروز انتخابات شد. این پیروزی احتمالاً به سبب وحشت سال ۱۸۷۳ بوده که موجب شد جمهوری‌خواهان ملی و سیاستمداران منتخب، محبوبیت خود در بین عموم از دست بدهند.
قطعات، تمرین‌ها و اتودهای آموزشی‌ای که تارِگا برای گیتار کلاسیک خلق کرد، وی را به چهره‌ای ماندگار و فراموش‌ناشدنی در دنیای گیتار کلاسیک بدل کرده‌است.