فرهنگ معین
( جواهرآلات ) ( ~. ) [ ع. ] (اِ. ) اشیاء زینتی که از جواهر می سازند.
( جواهرآلات ) ( ~. ) [ ع. ] (اِ. ) اشیاء زینتی که از جواهر می سازند.
💡 مستعين تمامى آنچه را خلفاى پيشين طى ساليان متمادى گرد آورده بودند و خزانه ها رااز آن انباشته بودند از طلا، نقره، پول رايج، فرش، جواهر آلات و ادوات جنگى بهباد فنا داد و با اسراف و تبذير خود اثرى از آنها باقى نگذاشت. بغاى بزرگ روشخليفه را نپسنديد و به او اعتراض كرد و گفت:
💡 شاه فرمانهای دیگری نیز صادر کرد دایر بر اینکه از این پس پارچههای تجملی فاخر و جواهر آلات زرین و سیمین زنانه نباید بافته و ساخته شود.
💡 انگشتر که به انگشت میشود یکی از نمادینترین جواهر آلات است زیرا بعضی از انگشترها حلقه ازدواج هستند و بعضی از انگشترها میراث خانوادگی اشخاصند که از مادر یا پدر آنها به ارث رسیدهاست.