تس نفسی

لغت نامه دهخدا

تس نفسی. [ ت ُ ن َ ف َ ] ( حامص مرکب ) هرزه گویی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

هرزه گویی

جمله سازی با تس نفسی

بر دام هوا و هوسم خنده زند مرگ صد داعیه بیش و نفسی بیش ندارم
من نیارم که کنم در رخ اغیار نظر گرچه یارم طلبد هر نفسی یار دگر
به دلارام بگو ای نفس باد سحر کار ما همچو سحر با نفسی افتاده‌ست
سحاب هر نفسی درفشان کند گویی کف کریم خداوند در سحابستی
ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما