لغت نامه دهخدا ( آکیش ) آکیش. کیش. گویند آهنج بود یعنی باز کردن و هنج نیز گویند ( کذا ). ( فرهنگ اسدی، خطی ): توشه خویش زود از او بربای پیش کآیدْت مرگ پای آکیش.رودکی ( از فرهنگ اسدی، خطی ).چنگ در چیزی زده. درازکرده. ( برهان ). و رجوع به آگیشیدن شود.