ام حنین

لغت نامه دهخدا

ام حنین. [ اُم ْ م ِ ؟ ] ( ع اِ مرکب ) شراب. ( از المرصع ).
ام حنین. [ اُم ْ م ِ ح َن ْ نی ] ( اِخ ) شهری در یمن نزدیک زبید. رجوع به معجم البلدان و مراصد الاطلاع شود.

فرهنگ فارسی

شهری در یمن نزدیک زبید

جمله سازی با ام حنین

مپسندیش ازین ‌که ز حرمان بزم شاه حنّانه‌ وار برکشم از دل همی حنین
من بس کنم بس از حنین او بس نخواهد کرد از این من طوطیم عشقش شکر هست از شکر گویاییم
قاضی صاعد اندلسی می‌گوید: ترجمه‌های خوب و گرانسنگ حنین سبب شد تا بسیاری از مسائل و مشکلات کتاب‌های بقراط و جالینوس برای ما روشن گردد
از فلک بر سر زنان روح الامین بر زمین آمد بصد شور و حنین
در قرن نهم هجری عبدالرحمن جامی مثنوی سلامان و ابسال را بر اساس حکایت حنین بن اسحاق به نظم در آورد.
هست ز امثال تو دین خوار و ذلیل هست مسجد در حنین و در عویل