لغت نامه دهخدا
اشنائی. [ اُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به اشنه در آذربایجان. ( از مرآت البلدان ج 1 ص 44 ). و این نسبت برخلاف قیاس است. ( معجم البلدان ).
اشنائی. [ اُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به اشنه در آذربایجان. ( از مرآت البلدان ج 1 ص 44 ). و این نسبت برخلاف قیاس است. ( معجم البلدان ).
💡 ز آشنائی آن زلف دست کوته دار که کوه طاقت من سنگ این فلاخن شد
💡 مردم این روستا از نژاد عرب هستند وبزبان عربی تکلم مینمایند. همچنین بجانب زبان عربی گروهی از اهالی به زبان فارسی به گویش محلی نیز آشنائی دارند.
💡 آن کس که با تو دارد یک ساعت آشنائی تا روز حشر باشد با روز آشنائی
💡 برخی شعرهای عماد به ضربالمثل بدل شده و چند نسل از لایههای گوناگون مردم ایرانیان، از شاعران نوآور گرفته تا کسانی که با ادبیات مکتوب معاصر آشنائی چندانی ندارند، عواطف و احساسات و حالات خود را با تکرار بیتی از عماد بیان میکنند که در حافظه آنان نقش بستهاست.
💡 درهای گلِستان و چمن را بگشای چون بلبلِ مست، ز آشنائی برگو