[ویکی فقه] آل طباطبای ایران از اواخر سدۀ ۲ ق/۸ م گروهی از علویان حجاز و عراق بر اثر شرایط نامساعد سیاسی در قلمرو خلافت عباسیان و آزار امیران ترک نژاد آنان، به ایران که در آن روزگار گردن فرازی های عباسیان را بر نمی تافت، پناه آوردند. یکی از شخصیت های این خاندان، احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا است. یکی از کسانی که در نیمۀ دوم سده ۳ ق/۹ م از کوفه به ایران آمد و در اصفهان ساکن شد، احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بود.وی که دقیقاً روشن نیست در چه سالی وارد اصفهان شد، در این شهر زیست و در همان جا درگذشت.فرزندان او در اصفهان ماندگار شدند و در سده های بعد به سراسر ایران راه یافتند.شاخه هایی از آن بار دیگر به عراق رفتند و در عتبات ساکن شدند، مانند آل بحرالعلوم (ﻫ م) و حکیم (ﻫ م). منبع مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آل طباطبا»، شماره۴۳۲. ...
جمله سازی با احمد بن محمد بن طباطبا
همين طور ((كشى ))از ((سهل بن محمد))نقل نموده كه گفت: به امام هادى عليه السلامعرض كردم: اى سيد من ! بر گروهى از موالى شما، امر ((حسن بن محمد بن بابا))مشتبهشده، چه امرى مى فرمائيد، آيا نسبت به وى تولى، يا تبرى داشته باشيم و از اودورى كنيم ؟ حضرت به خط مبارك چنين نوشت: او و ((فارس بن حاتم ))ملعونند از آن دوتبرى جوئيد. خداوند آن دو را لعنت كند و در مورد ((فارس ))آن را افزونفرمايد.(792)
(احمد بن محمد بن سعيد ابوالعباس كوفى ) معروف به (ابن عقدة ) از مشايخ مهم(نعمانى ) است كه حديث فراوانى از او نقل كرده است. درباره ى ايشان به كتاب هاىاهل سنت و شيعه، نظرى خواهيم افكند.
((اسحاق بن محمد بن ايوب ))مى گويد: از امام هادى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:((صاحب اين امر، كسى است كه مردم درباره اش بگويند: هنوز متولد نشده است.))(421)
حديث: 7 ابى رحمه اللهقال حدثنى سعد بن عبدالله عن جعفر بن محمد بن عبيدالله عن عبدالله بن ميمون القداح عنابى عبدالله عن ابيه عليهماالسلام قال جاء رجل الى ابىفقال له يا ابن رسول الله انى ابتليت ببلاء فادع اللهعزوجل لى فقيل له انه يوتى فى دبره فقال ما ابلى الله احدا بهذاالبلاء و له فيهحاجه ثم قال ابى عليه السلام قال الله عزوجل و عزتى وجلالى لا يقعد على استبرقههامن يوتى فى دبره.
و از عبادة بن محمد بن صامت است كه گفت: چون عباده - رضى الله عنه - به حالت احتضاردر آمد گفت بستر مرا به صحن خانه بيرون بريد. بستر او را به فضاى خانه بردند وگفت: دوستان و خدام مرا با آنانى كه در جوار من هستند فراهم آوريد و هر كس مى خواهد مراببيند، وارد نماييد.
و پسر ديگرى جعفر بن محمد بن زيد مردى عالم و فقيه و اديب و شاعر و آمر به معروف ونـاهـى از مـنـكـر بـوده در كـلاجـر نيشابور به خاك رفته، كذا فى بعض المشجّرات، وظاهرا او است پدر احمد سكّين كه بيايد ذكرش بعد از اين.