اتش مزاج
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] دارای غریزۀ شدید جنسی، آتشی مزاج.
فرهنگ فارسی
جمله سازی با اتش مزاج
دل آتش مزاج من به هیچ از جوش ننشیند مگر آب دم خنجر نشاند آتش او را
آتش مزاج من بگذار این عتاب را چین بر جبین ندیده کسی آفتاب را
به ساغر دل آتش مزاج می ریزد شراب شعلهٔ حل کرده، رنگ آل کسی
صبر چیست آتش مزاجی داشتن سوختن مردن همه بگذاشتن
چه ریزد شعله غم جای می در جام من ساقی آتش مزاج از بخت بد فرجام من