اب رز

لغت نامه دهخدا

( آب رز ) آب رز. [ ب ِ رَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) در تداول شعرا، شراب. خمر:
آب رز باید که باشد در صفا چون آب زر
گر ز زَرّمغربی ساغر نباشد گو مباش.ابن یمین.، ابرز. [ اَ رَ ] ( ع ن تف ) ظاهرتر. آشکارتر.
ابرز. [ اَ رَ ] ( اِخ ) ابرج آباده فارس.
ابرز. [اَ رَ ] ( اِخ ) نام کوهی به ناحیت همدان. ( شعوری ).

جمله سازی با اب رز

رزم یلان بزم طرب خون عدو آب رزان بانگ رجز صوت غنا هَرّای توپ آوای نی
ز آب رز شربتی بساز حکیم که در آن شربت است صحت ما
می نیست آب رز که مسیح است در خواص انگور چیست مریم دوشیزه زای باغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال اعداد فال اعداد فال چوب فال چوب